جدول جو
جدول جو

معنی پینکی زن - جستجوی لغت در جدول جو

پینکی زن
(اَ تَ)
چرت زن:
ریزد ز دهانش آب حیوان
گردد هرگاه پینکی زن.
باقر کاشی (در تعریف مرغابی. از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پینکی زن
چرت زن: ریزد ز دهانش آب حیوان گردد هر گاه پینکی زن. (باقر کاشی در تعریف مرغابی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پینکی زدن
تصویر پینکی زدن
چرت زدن، اندکی خوابیدن، به خواب کوتاه رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
چرت زدن:
آن خواجه که چون چراغ یک آب نخورد
تا بود ز پرتوش کسی فیض نبرد
مانند چراغی که بود کم روغن
از اول عمر پینکی زد تا مرد.
باقر کاشی (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پینکی زدن
تصویر پینکی زدن
چرت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
وصله زن، پینه دوز
فرهنگ گویش مازندرانی
وصله دوزی، وصله زدن، ناخنک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی